مدیریت استراتژیک یا مدیریت راهبردی چیست؟

مدیریت استراتژیک چیست
مدیریت استراتژیک شامل برنامه ریزی، نظارت، تجزیه، تحلیل و ارزیابی مداوم یک سازمان برای تحقق اهداف است. مدیریت راهبردی به سازمان ها امکان بررسی وضعیت فعلی و به چالش کشیدن راهبردها را می دهد. در تعریف دیگری، مدیریت استراتژیک به عنوان یک اصل در به حداکثر رساندن منابع سازمان با مدیریت اهداف در نظر گرفته می شود.
مدیریت استراتژیک در مقابل برنامه ریزی استراتژیک
برنامه ریزی استراتژیک به معنای فرآیند گسسته، جدا و مستقل از تجارت سازمان است. در حالیکه مدیریت استراتژیک برنامه ریزی، تدوین، اجرا و ارزیابی استراتژی را به هم مربوط می کند.
مولفه های مدیریت راهبردی
تعیین هدف: تونی رابینز کارآفرین آمریکایی می گوید” تعیین هدف اولین قدم برای تبدیل شدن رویاهای نامرئی به اهداف مرئی است.” سازمان های بدون هدف دستاوردی نخواهند داشت. اهداف باید مشخص، قابل اندازه گیری، واقع بینانه، مرتبط و موثر باشند.
جمع آوری اطلاعات: جمع آوری اطلاعات در مورد عوامل داخلی و خارجی موثر بر روند دستیابی به اهداف، ضروری است.
تدوین استراتژی: بعد از تعیین اهداف و تحقیقات باید به سراغ راهبردها برویم. استراتژی یا راهبرد اقدامات لازم برای تحقق اهداف را تعیین می کند. این دقیق ترین مولفه در مدیریت استراتژیک است. زیرا تعیین راهبردها نه تنها منجر به تخصیص درست منابع شده بلکه موفقیت را تضمین می کند.
اجرای استراتژی: حالا نوبت به اجرای اهداف با دقت کامل است. در این مرحله فعالیت ها در جهت تحقق اهداف به واقعیت تبدیل می شوند.
ارزیابی استراتژی: احتمال وجود خطا و نقاط ضعف در استراتژی وجود دارد. برای جلوگیری از نقاط ضعف نهایی باید اجرای راهبردها در فواصل منظم نظارت و ارزیابی گردد.
فرهنگ سازمانی و مدیریت استراتژیک
این مولفه می تواند موفقیت یا عدم موفقیت یک تجارت را تعیین کند. فرهنگ عامل اصلی در نحوه تشریح اهداف، انجام وظایف و سازماندهی منابع است. مدیران در سیستم با فرهنگ سازمانی قوی در ایجاد انگیزه برای کارکنان موفق تر عمل می کنند. زمانی که کارمند احساس می کند نتیجه زحمت و تلاشش در سیستم دیده می شود، تلاش بیشتری برای پیشبرد استراتژی و اهداف سازمان می کند. علاوه بر این تطابق بین اهداف استراتژیک و فرهنگ سازمانی مهم است. اگر استراتژی خاص با فرهنگ سازمان تطابق نداشته باشد، مانع از دستیابی به نتیجه مطلوب خواهد شد.
فرهنگ سازمانی و مدیریت استراتژیک
مزایای مدیریت راهبردی
کاهش مسئولیت هیئت مدیره: مدیر استراتژیک مسئولیت های مربوط به تعیین اهداف، تدوین استراتژی و نظارت بر اجرای آن را به عهده می گیرد. در نتیجه مدیریت ارشد می تواند با فراغ بال بیشتری در مورد آینده سازمان فکر کند.
ارایه چارچوب برای تصمیم گیری: تعیین یک چارچوب که در آن مدیر و کارمند بتوانند کنار هم برای روی مسائل تمرکز نموده و آن ها را مدیریت کنند، بهترین راه برای موفقیت سازمانی است.
ارایه دیدگاه سازمانی: مدیریت استراتژی یک دیدگاه کلی نسبت به همه قسمت های سیستم ارایه می دهد.
تعیین معیار پیشرفت: با مدیریت راهبرد می توان میزان پیشرفت مجموعه را محاسبه نمود.
معایب مدیریت استراتژی
پیش بینی آینده: در مدیریت راهبردها سازمان ملزم به پیش بینی آینده است. درصورتی که آینده را نمی توان کاملا پیش بینی نمود و ممکن است تمامی برنامه ریزی ها غلط باشند.
پر هزینه: برخی سازمان ها توانایی استخدام نیرویی برای پیشبرد اهداف استراتژیک را ندارند.
مزایای بلند مدت: اگر به دنبال به دست آوردن نتایج فوری هستید، مدیریت راهبردی را کنار بگذارید. اثربخشی این رویکرد به مرور زمان و در طولانی مدت آشکار خواهد شد. پس برای سازمان هایی که تاثیر گذاری سریع می خواهند، گزینه مناسبی نیست.
جمع بندی
مدیریت استراتژی هم مانند هر فرآیند دیگری دارای مزایا و معایب زیادی است. البته با نگاه دقیق تری مزایای تعیین راهبردها بسیار بیشتر خواهد بود. همچنین نمی توان از اثرگذاری انتخاب مشاوران آگاه و دلسوز در این زمینه چشم پوشی نمود. پس اگر به دنبال راهی برای تعیین استراتژی هستید، حتما از مشاوران کاربلد کمک بگیرید.
مدیریت استراتژیک چیست؟
مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک چیست؟ در علم مدیریت نوین، مفاهیمی وجود دارد که در حقیقت پایه و اساس مدیریت به شمار رفته و هر یک از آن ها باید توسط مدیران ابتدا به خوبی درک شده و همچنین در هنگام تصمیم گیری مدنظر قرار گیرند. از مفاهیم اساسی و در زمینه مدیریت، استراتژی است که باید که در زمینه مدیریت کلان برای سازمان ها و به ویژه کسب و کارها بسیار بسیار دارای اهمیت است.
در حقیقت درک مفهوم عبارت مدیریت استراتژیک یا مدیریت راهبردی در شکل دهی و ترسیم اهداف آینده کسب و کارها و سازمان ها و تدوین روش هایی برای نیل به اهداف ترسیم شده نقشی اساسی دارد. از این رو قصد داریم در این مطلب به تفصیل به این موضوع بپردازیم که مدیریت استراتژیک چیست؟
تعریف مدیریت استراتژیک
همان طور که از نام این عبارت بر می آید، مدیریت استراتژیک مجموعه ای از اقدامات و تصمیم سازی های مدیریتی را در بر می گیرد که می تواند عملکرد مدیریت استراتژیک یا مدیریت راهبردی چیست؟ راهبردی و بلندمدت یک سازمان را تعیین نماید. در حقیقت مباحثی که روی هم مدیریت استراتژیک را می سازند عبارتند از بررسی محیطی محیط داخلی و خارجی، تدوین استراتژی، اجرای استراتژی های تدوین شده، و در نهایت ارزیابی و کنترل. در مدیریت استراتژیک به فرصت ها و همچنین تهدیدات خارجی در معرض سازمان و همچنین پرداخته شده و نقاط قوت و ضعف شرکت در برابر آن ها مورد ارزیابی و کنترل قرار می گیرد.
به طور کلی مدیریت استراتژیک ناظر به مقوله اهداف کلان یک سازمان است و با در نظر گرفتن آن جهت گیری اساسی آن سازمان تدوین می شود. مدیریت راهبردی فرآیندی کوتاه مدت نیست و همواره و به صورت دائمی باید در جریان باشد. در واقع نیاز به بررسی و ارزیابی و کنترل متغیرها، هیچ وقت برای یک سازمان از بین نمی رود.
در مدیریت راهبردی، بحث دیگری که همواره در دستور کار است، بررسی رقبا به منظور شناخت نقاط قوت و ضعف آن ها و مقایسه با وضع موجود سازمان خودی است.
افراد دیگری در مبحث مدیریت استراتژیک فقط مدیران سازمان نمی باشند. در حقیقت در بحث مدیریت استراتژیک یک سازمان، هم مدیران آن و هم کارکنان آن درگیر و دخیل می باشند. چون هر یک از افراد این دسته ها می توانند استراتژی اجرایی را از منظر خود ببینند. همچنین کمک کارکنان به مدیریت در بهبود عملکرد که مربوط به افزایش مهارت مسئولیت پذیری می شود، بسیار مفید می تواند باشد. به عنوان مثال ممکن است در گام خاصی از استراتژی، مشکلی توسط کارمندان تشخیص داده شود که مدیریت اصلا متوجه آن نشده باشد.
عناصر مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک و روند و فرآیند آن از چهار عنصر اصلی تحلیل موقعیت، فرمول بندی استراتژی، اجرای استراتژی و ارزیابی استراتژی تشکیل یافته است. این عناصر برای ایجاد یک پلن جدید و یک نقشه روند مدیریت استراتژیک جدید، به ترتیب تشکیل می شوند. البته سازمان ها و کسب و کارهای موجود هم با تغییر و افزایش نیازهایشان، چهار عنصر مدیریت استراتژیک را باید مورد بازبینی و تغییر قرار دهند تا موقعیت خود را حفظ کرده و بهبود بخشند.
تحلیل موقعیت :
اولین گام در روند مدیریت استراتژیک، تحلیل موقعیت می باشد که شامل ارزیابی درون سازمانی بدنه سازمان، ارزیابی محیط سازمانی و ارزیابی محیط خارجی می باشد. ” کارکنان سازمان با هم، کارکنان سازمان با مدیریت، مدیران سازمان با یکدیگر و ارتباط متقابل مدیریت و سهامداران سازمان. ”
ارزیابی سازمان در بین تمام موارد بالا به عنوان شاخصه مهم برای رسیدن به دیگر اهداف استراتژی سازمانی استفاده می شود. چرا که وقتی شما کارکنان و نیروهای کاری یک سازمان را مورد سنجش قرار می دهید به نواقصات، و وضعیت داخل سازمان از نظر مدیریت، اجرایی و عملیاتی و مراحل رشد سازمانی و بهره وری سازمانی پی می برید. یکی از روش های ارزان و تخصصی استفاده از تست رایگان MBTI برای شناخت کامل افراد در یک سازمان و برنامه ریزی برای اصلاح و بهبود آنها است.
فرمول بندی استراتژی :
بحث فرمول بندی استراتژی، طراحی استراتژی های سازمان را در بر دارد. در این مرحله تعیین دقیق نقاط قوت سازمان، می تواند کمک شایانی به فرمول بندی استراتژی نماید. فرمول بندی استراتژی در سه سطح سازمانی عملیاتی، رقابتی و شرکت دسته بندی می شود. برای فرمول بندی استراتژی باید چند سوال را مطرح کنید سپس به آن پاسخ دهید :
- می خواهم به کجا برسیم؟ همان چشم انداز سازمانی
- می خواهیم به چه چیزی دست یابیم؟ بیانیه ماموریت
- برای اهداف سازمانی چگونه دست خواهیم یافت؟ دستورالعملی برای توسعه سازمان
- تعیین اولویت های سرمایه شامل رشد ارگانیک و ادغام و تملیک
اجرای استراتژی :
در این گام به استراتژی های تدوین شده جامه عمل پوشانده می شود. این مرحله شامل ایجاد گام ها و روش ها برای اجرای استراتژی است. همچنین اولویت اجرای استراتژی ها هم در این بخش بر اساس اهمیت آن ها تعیین شده و در دستور اجرا قرار می گیرند.
ارزیابی استراتژی :
این مرحله در حقیقت بررسی کیفیت اجرای استراتژی های تدوین شده است. در این گام باید قابلیت اجرای ضرب الاجل ها، گام ها و روندهای اجرایی و دستیابی به نتایج مورد نظر مورد بررسی قرار می گیرد. اگر بعد از بررسی نتیجه حاصل شود که روند به خوبی جواب نمی دهد، ضرب الاجل ها انجام شدنی نیستند و یا نتایج در راستای اهداف واقعی نمی باشد، باید استراتژی مورد بازبینی و اصلاح قرار گیرد.
آشنایی با اهداف، ۴ مرحله پیاده سازی و کاربرد مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک با هدف طرح ایده در زمینه های مختلف کاری برای کمک به پیشرفت شرکت کاربرد دارد.
در نهایت ارزیابی آن ها توسط کارشناسان ارشد در این حوزه برای دستیابی به موفقیت در زمینه های کاری انجام می شود.
مدیریت راهبردی یا استراتژیک به چند روش مختلف قابل انجام است.
در یکی از این روش ها پس از طرح ایده، تمام مطالب مرتبط با آن گردآوری می شود.
در روش دیگر این راهبردها را از لحاظ مراحل اجرایی بررسی می کنند.
دلیل بررسی این استراتژی ها با روش های مختلف، تدوین آن ها از لحاظ نحوه انجام و برنامه ریزی است که به آن مدیریت استراتژیک تجویزی گفته می شود.
به این معنا که برای عمل به طرح ها تنها بهره گیری از یک راه حل کلی کفایت می کند یا
باید جوانب دیگر آن نیز سنجیده شود.
سپس نسبت به اجرای طرح های پیشنهادی اقدام می کنند که به این مرحله مدیریت استراتژیک توصیفی گفته می شود.
بنابر این در این مقاله قصد داریم که مهندسان و مدیران شرکت ها را با مفاهیم این مدیریت آشنا کنیم.
1# مفاهیم مدیریت استراتژیک
تمام مراکز تجاری و علمی این فرصت را دارند که از این مدیریت در زمینه های مختلف استفاده کنند.
بعضی از شرکت ها که به شرکت های انعطاف پذیر معروف هستند،
جهت اجرای رویکردهای خود از آسان ترین راه ها استفاده می کنند.
نقطه مقابل این شرکت ها، شرکت های انعطاف ناپذیر است که
مداوم با تغییر در رویداد ها و مسائل اجرایی درگیر هستند.
شخصی که مسئولیت مدیریت استراتژیک را بر عهده می گیرد،
باید از خلاقیت و طرح های نوآورانه در اجرای راهبردها استفاده کند.
زمانی نیز ممکن است که مدیر مسئول تنها بر اجرای یک طرح نظارت داشته باشد و
در انجام یا ابداع آن نقشی ایفا نکند.
در راه اندازی کسب و کار باید افرادی حضور داشته باشند که مهارت ها و شایستگی های لازم را در این زمینه داشته باشند.
براساس فرهنگ تجارت لازم است که افراد در رسیدن به اهداف از بهترین و کوتاه ترین راه ها استفاده کنند.
به طور معمول شرکت های انعطاف ناپذیر علاقه ای به ایجاد تغییر در روند کسب و کار خود ندارند.
زیرا ایجاد تغییرات در زمینه کاری را ورود به فضای جدید و متفاوتی می دانند که با سختی های زیادی همراه است.
2# اهمیت طرح ایده در مدیریت استراتژیک
زمانی که این مدیریت شروع به ارزیابی نتایج و اهداف می کند،
ممکن است که فاصله زیادی را بین راهبردها و تبدیل آن ها به طرح اجرایی احساس کند.
این مسئله برای مسئولان دشوار به نظر می رسد و در اغلب موارد از اجرای آن ها دست می کشند.
بنابر این یکی از مهم ترین مسائل در حوزه مدیریت استراتژیک ارائه طرح مدیریت استراتژیک یا مدیریت راهبردی چیست؟ هایی است که
ارزش و قابلیت اجرا داشته باشند.
1-2# نقش افراد در مدیریت راهبردی
در تمام شرکت ها و سازمان ها ایده های مربوط به کار در حوزه های مختلف توسط کارمندان و مدیران با رتبه های پایین ایجاد می شوند.
این طرح و برنامه ها از زمان ایده پردازی تا اجرای آن ها بر عهده مدیران راهبردی است.
در واقع مدیران ارشد مسئول نظارت و اجرای طرح های پیشنهادی هستند و ایده پردازی بر عهده آن ها نیست.
در بعضی از سازمان ها افرادی حضور دارند که فقط در حوزه طرح ایده و نوآوری های مربوط به آن فعالیت می کنند.
این نکته دلیلی بر این موضوع است که طراحی و نوآوری ایده اهمیت بسیاری دارد.
پس از عبور از این مرحله، استراتژی ها و راهبردهای انتخابی توسط مسئولان و کارشناسان مربوطه تدوین و در هر یک از زمینه ها نسبت به اجرای آن ها اقدام می شود.
3# کاربرد مدیریت استراتژیک
جالب است بدانید که این مدیریت تنها به بخش های خاصی نظیر سازمان های داخلی و اداره جات دولتی محدود نمی شود.
بلکه در ایجاد و پیشرفت روابط خارجی شرکت ها نیز مدیریت راهبردی کاربرد گسترده ای دارد.
به عنوان مثال زمانی که رئیس دانشکده تصمیم به ارتقا سطح علمی آن می گیرد،
مدیریت استراتژیک با بررسی تمام جوانب نسبت به انجام این عمل برنامه ریزی می کند.
به این معنا که برای افزایش سطح علمی به تجهیزات بالا و بهره گیری از استادان خبره و با تجربه در زمینه تدریس نیاز داریم.
در حقیقت هدف این مدیریت کمک به طرح برنامه و ایده پردازی برای رسیدن به هدف های شرکت و آرمان های مدنظر مدیران از طریق اجرای طرح های پیشنهادی است.
4# نکات مهم در مدیریت راهبردها
برنامه ریزی انجام شده توسط کارمندان و مدیران سطح پایین باید به گونه ای باشد که
تمام جوانب را در نظر بگیرد.
به این معنا که مواردی نظیر منابع انسانی و مالی و معیارهای مربوط به اجرای طرح و نتیجه کار که ممکن است فروش یک محصول یا کمک به پایداری کالا در بازار باشد، سنجیده می شود.
یکی از بهترین کارها در تعیین آینده راهبردها و اهداف شرکت درخواست کمک از مشاور مالی است.
زمانی که قصد انتخاب یک مشاور مالی را دارید،
باید نسبت به استخدام بهترین آن ها در حوزه کاری خود اقدام کنید.
در واقع باید فردی که به عنوان مشاور مالی به کار می گیرید، نیازهای شرکت را بشناسد و
جهت رفع آن ها از راه های مختلف تلاش کند.
همچنین بهتر است که حین طرح ایده برای اصلاح راهبردهای شرکت و پیشرفت آن در زمینه کاری، شرکت های رقیب و درصد موفقیت آن ها در این زمینه را نیز در نظر داشته باشید.
5# مراحل مدیریت استراتژیک
مراحل این مدیریت به چهار بخش تقسیم می شود.
در مرحله اول باید تمامی نقاط ضعف و قوت شرکت را هنگام طراحی ایده در نظر بگیریم.
به این معنا که اگر تصور می کنیم که ممکن است در این زمینه در تامین اهداف شرکت دچار تزلزل شویم از اجرای طرح های پیشنهادی دست بکشیم.
اما در صورتی که متوجه شدید که ایده ها ارزش اجرا را دارند، به سراغ مرحله دوم بروید.
در مرحله دوم اطلاعات لازم در زمینه اجرای طرح ها را در نظر می گیریم و
از هر لحاظ آن ها را می سنجیم.
مدیران استراتژیک در این باره ملزم هستند که از مسائل و منابعی بهره بگیرند که
جهت تامین اهداف شرکت مفید باشند.
همچنین باید طرح ها قابلیت دفاع در برابر مدیران دیگر را داشته باشند و
پیش از ارائه به طور کامل ارزیابی شوند.
در مرحله سوم لازم است که ایده های طراحی شده را بررسی و از روند آن ها جهت کسب منافع شرکت اطمینان حاصل کنید.
علاوه بر این از افرادی که دست به اجرای طرح های پیشنهادی خواهند زد، مطمئن باشید که در راه سود رسانی به شرکت شما عمل می کنند.
در مرحله آخر آنچه در قالب طرح و ایده در زمینه کاری قرار است اجرا شود را ارزیابی و بررسی کنید.
باید در این مرحله از خود بپرسید که آیا ایده برای پیشرفت شرکت طراحی شده است؟
آیا ما را به اهداف می رساند؟
اگر در پاسخ به این سوال ها دلایل کافی نداشتید، باید طرح پیشنهادی را بازنگری کنید.
سخن پایانی
تعریف مدیریت استراتژیک به زبان ساده، طرح ایده های مختلف و برنامه ریزی برای اجرای آن ها است.
ایده های پیشنهادی باید بر اساس رفع نیاز های شرکت باشد.
همچنین لازم است که در ایده پردازی طرح هایی به کار گرفته شود که قابلیت اجرا داشته باشند.
بنابر این در این مقاله به بیان توضیحاتی در رابطه با این مدیریت و نکاتی که برای اجرای ایده ها لازم است به آن ها توجه شود، پرداخته شد.
همچنین باید به انتخاب کارمندان و مدیران اجرایی در حوزه مدیریت استراتژیک اطمینان داشته باشید که
در راستای رشد و پیشرفت منافع شرکت عمل خواهند کرد.
بدین منظور افراد قابل اعتماد را هنگام استخدام در شرکت در اولویت قرار دهید.
مقاله بالا بخشی از مطالب گسترده پریماورا است.
برای یادگیری صفر تا صد این حوزه به آموزش جامع پریماورا نماتک مراجعه کنید.
مدیریت استراتژیک یا مدیریت راهبردی چیست؟
فرایند مدیریت استراتژیک به معنای تعیین استراتژی سازمان است. مدیران توسط این فرآیند مجموعهای از استراتژیهای سازمان را تعریف میکنند تا دستیابی به عملکرد بهتری را فراهم کنند.
مدیریت استراتژیک فرایندی مداوم است که به تخمین تجارت و صنایع سازمان میپردازد. رقیبهای سازمان را ارزیابی میکند و اهداف را جهت تعیین رقیبهای فعلی و آینده تعیین میکند و در مرحله بعد هر کدام از استراتژیها را مجدد ارزیابی میکند.
فرایند مدیریت استراتژیک دارای چهار مرحله به شرح زیر است:
1. بررسی محیطی - بررسی محیطی به فرایند جمعآوری، بررسی دقیق و ارائه اطلاعات برای اهداف استراتژیک اشاره دارد. این فرایند، عوامل داخلی و خارجی تاثیرگذار بر یک سازمان را تجزیهوتحلیل میکند. پس از اجرای فرایند تجزیهوتحلیل محیطی، مدیریت باید آن را به طور مداوم ارزیابی کند و در جهت بهبود آن تلاش کند .
2. تعیین استراتژي - فرمولاسيون استراتژي فرايند تصميمگيري در خصوص بهترين عملكرد جهت دستیابی به اهداف سازماني است. پس از بررسی محیطی، مديران راهبردهاي شرکتي، تجارتی و عملکردی را تعیین میکنند .
3. پیادهسازی استراتژی – پیادهسازی استراتژی به معنای بهکارگیری استراتژی موردنظر یا اجرای استراتژی انتخابی سازمان است. پیادهسازی استراتژی شامل طراحی ساختار سازمان، توزیع منابع، توسعه فرایند تصمیمگیری و مدیریت منابع انسانی است .
4. ارزیابی استراتژی - ارزیابی استراتژی مرحله نهایی فرایند مدیریت استراتژی است. فعالیتهای کلیدی ارزیابی استراتژی عبارتاند از: ارزیابی عوامل داخلی و خارجی که در واقع، ریشههای استراتژیهای فعلی، عملکرد اندازهگیری و اقدامات اصلاحی هستند. ارزیابی اطمینان میدهد که استراتژی سازمانی و نیز اجرای آن با اهداف سازمانی مطابقت دارد.
این اجزاء، مراحلی هستند که در ترتیب زمانی هنگام ایجاد یک طرح مدیریت استراتژیک جدید، انجام میشوند. در حال حاضر کسب و کارهایی با یک طرح مدیریت استراتژیک، به نسبت شرایط لازم به این مراحل رجوع میکنند و تغییرات ضروری را ایجاد میکنند.
مدیریت استراتژیک یک فرایند مداوم است. بنابراین، باید این موضوع را در نظر گرفت که هر جزء با اجزای دیگر ارتباط برقرار میکند و این تعامل اغلب به صورت هماهنگ اتفاق میافتد .
رابطهی مدیریت استراتژیک با مدیریت پروژه چیست؟
فرآیند مدیریت استراتژیک، اهداف هر سازمان را مشخص کرده و راههای تعریفشدهای را برای رسیدن به هریک آنها معرفی میکند. اما مدیریت پروژه با انتخاب یکی از این اهداف سعی میکند تا با کنترل هزینهها، زمانبندی و منابع سازمان، به آن برسد.
در واقع، مدیریت استراتژیک و مدیریت پروژه در هر سازمان باید به صورت موازی باهم عمل کنند. اما این دو در عین موازی بودن، تفاوتهای خاص خودشان را هم دارند. در ادامه به بخشی از این تفاوتها خواهیم پرداخت:
وقتی در چارچوب مدیریت استراتژیک از اهداف صحبت میکنیم، منظور اهداف کلی سازمان است که به حرکت آن جهت میدهند و معمولا زمانبندی روشنی هم ندارند. (حداقل در کوتاهمدت) مثلا هدف استراتژیک ارائهی خدمات پس از فروش عالی به مشتریان، یک فرآینده ادامهدار است.
اما در حوزهی مدیریت پروژه، اهداف برای یک زمان معین تدوین شدهاند و اصلا هدف از اجرای پروژه، رسیدن به این اهداف در بازهی زمانی تعیینشده و براساس بودجهای مشخص است. یعنی با رسیدن به اهداف، پروژه هم تمام میشود.
اهداف پروژهها میتوانند در جهت رسیدن به اهداف استراتژیک تعریف شوند اما در هر صورت ادامهدار نیستند و تفاوت اصلیشان با اهداف استراتژیک، دقیقا همین است.
مدیریت استراتژیک با توجه به نوع و اندازهی سازمان، بازاری که در آن فعالیت میکند و ماهیت خود استراتژی، با روشهای متفاوتی اجرا میشود. رویّهها، سیاستها، تبلیغات، قیمتگذاری، تعلیم کارکنان و تمام فرآیندهای ادامهدار سازمانی، عملا زیرمجموعههایی از مدیریت استراتژیک هستند. این یعنی مدیریت استراتژیک عملا در تمام گسترهی سازمان و در تمام طول عمر آن اجرا میشود و تمام فعالیتها را به نحوی در بر میگیرد.
اما اجرای مدیریت پروژه -همانطور که قبلا هم بیان شد- در یک زمانبندی خاص اتفاق میافتد و باید داخل مرزهای بودجهی مشخصشده باقی بماند. همین باعث میشود که تنها بخشی از سازمان با آن درگیر شود. مدیریت پروژه در اجرا عملا زیرمجموعهی مدیریت استراتژیک قرار میگیرد و نسبت به آن محدودتر است.
- تحلیل، اندازهگیری و تعریف موفقیت
اهداف استراتژیک میتوانند حالت کیفی داشته باشند. مثلا در مثال بالا، ارائهی خدمات پس از فروش عالی به مدیریت استراتژیک یا مدیریت راهبردی چیست؟ مشتریان یک هدف کیفیست. البته در مرحلهی بعد باید ویژگیهای خدمات پس از فروش عالی مشخص شده و در طول تلاش برای رسیدن به آنها اندازهگیری شوند. اما در نهایت میزان موفقیت مدیریت استراتژیک به درجهی محقق شدن اهداف مشخصشده بستگی دارد.
تحلیل موفقیت پروژهها معمولا روشنتر است و با حالتی کاملا کمّی قابل اندازهگیریست. اگر پروژهای بتواند پیش از اتمام بازهی زمانی مشخصشده و پیش از هزینه کردن تمام بودجهی در نظر گرفته شده، مراحل اجرایی خود را تکمیل کند عملا یک پروژهی موفق بوده و هرچهقدر با سقف زمانی و ریالی تعیینشده فاصله داشته باشد، موفقتر ارزیابی میشود.
نحوهی دریافت بازخورد در مدیریت استراتژیک و مدیریت پروژه عملا فرق چندانی ندارد اما نحوهی استفادهی مدیران از آنها متفاوت است. مثلا در خلال دریافت بازخورد، دادههایی درمورد عملکرد کارکنان در حوزههای مهم برای سازمان یا پروژه جمعآوری میشود؛ دادههایی مانند پیشرفت قابل اندازهگیری به سمت اهداف.
سپس در مدیریت استراتژیک از این دادهها برای بهبود مداوم و تنظیم عملکردها در جهت رسیدن به سطوح مورد نظر استفاده میشود. اما در مدیریت پروژه دادهها به این سوال پاسخ میدهند که آیا فرآیندهای اجرایی در مسیر درست حرکت میکنند یا نه. اگر پاسخ بهدستآمده منفی باشد، مدیر پروژه باید اقدامات لازم برای بازگرداندن پروژه به مسیر درست را آغاز کند.
در واقع بازخوردهای دریافتشده در مدیریت استراتژیک به مدیران ارشد سازمان نشان میدهند که در ادامه باید چه کنند اما درمورد پروژهها نشانگر این هستند که آیا اقدام خاصی لازم است یا نه.
هرکدام از مدیران سازمان پیش از درگیر شدن در فرآیندهای مدیریت استراتژیک یا مدیریت پروژه باید آنها را بشناسند و تفاوتهایشان را بدانند تا قادر باشند عملکرد مناسبی از خود نشان دهند. در مجموع اهداف پروژهها و گسترهی اجراییشان نسبت به سطح استراتژیک محدودتر است و تعریف موفقیت و نحوهی استفاده از دادهها نیز در آنها فرق دارد.