الگو هاي دو شمعي و سه شمعي

8+1 ایده برای چیدمان اتاق خواب های کوچک
چیدمان اتاق خواب کوچک شاید در ابتدا کمی سخت به نظر برسد اما با اندکی هوشمندی میتوان اتاق خوابهای کوچک را هم به خوبی دیزاین کرد.
به گزارش خبرگزاری موج، چیدمان اتاق خواب کوچک شاید در ابتدا کمی سخت به نظر برسد اما با اندکی هوشمندی میتوان اتاق خوابهای کوچک را هم به خوبی دیزاین کرد. استفاده از برخی از ایدهها کمک میکند تا فضای شما بزرگتر دیده شود. ما در ادامه این مقاله به چند ایده کاربردی برای چیدمان اتاق خوابهای کوچک میپردازیم. پس با ما همراه شوید.
استفاده از انواع کاناپههایی که تبدیل به تخت میشوند میتواند گزینه بسیار خوبی برای اتاق خوابهای کوچک باشد. بنابراین اگر اتاق خواب شما کوچک است به جای استفاده از تخت خواب و یک کاناپه، از یک کاناپه تخت خوابی استفاده کنید. بهتر است برای این کار از کاناپهای استفاده کنید که در قسمت پایین آن دارای کشوهای بزرگی باشد که بتوانید لوازم اضافی را هم در آن ساماندهی کنید. با این کار با یک تیر دو نشان میزنید.
شاید تعجب کنید و احساس کنید که فضای کافی برای قرار دادن گلدان و انواع گیاه آپارتمانی ندارید. اما در هر اتاق خوابی هر چند کوچک شما میتوانید فضایی را برای گلها پیدا کنید. با این کار فضای اتاق شما آرامش بیشتری هم پیدا میکند. استفاده از گلها شما را به طبیعت وصل میکند و احساس کوچکی را در فضا نخواهید داشت. گیاهان آپارتمانی قیمتهای متنوعی دارند و برای خرید اینترنتی انواع گل یا گیاه آپارتمانی دقت داشته باشید که در کنار قیمت، به دلیل فضای کوچکی که دارید گل مقاوم انتخاب کنید و نور کافی آن را هم در اتاق خود در نظر بگیرید.
در اتاق خواب کوچک شما باید از فضاهای عمودی اتاق بیشترین استفاده را بکنید. با این کار فضایی به کمد یا کتابخانه اختصاص نخواهید داد. این کار را میتوانید در هنگام بازسازی هم انجام دهید و فضایی را در دیوارها برای کمد و قفسهها در نظر بگیرید. با این کار حتی میتوانید لوازم تزئینی خود را نیز در آنها قرار دهید.
معمولا ایجاد بوهای مطبوع در اتاق خواب کوچک به شما کمک میکند تا احساس بهتری داشته باشید. برای این کار میتوانید از انواع شمع معطر یا عود استفاده کنید. عودهای خوشبو کننده اتاق در انواع مختلف و قیمتهای مختلفی وجود دارند. شما با خرید مدل آبشاری و یا انواع دست ساز عود میتوانید فضای کوچک خود را دلنشینتر کنید.
نکته اول در استفاده از تخت آن است که بهتر است در اتاق کوچک تخت از هر دو طرف یا حتی 3 طرف به دیوار بچسبد تا فضای زیادی را نگیرد. علاوه بر این، عوضکردن ملافهها و مرتبکردن روتختی به دلیل آنکه کار سخت و وقتگیری است بهتر است یک نوع از آن را انتخاب کنید. بهتر است برای زیباترشدن چیدمان اتاق خواب کوچک، از تعداد لایههایی که روی تختخواب میاندازید، کم کنید. شما میتوانید از یک روتشکی و ملافه برای تخت خود استفاده کنید. با این کار دسترسی شما هم راحتتر خواهد بود و نیاز ندارید چند لایه را از هر طرف تخت در اتاق کوچک خود مرتب کنید. با این کار فضای شما هم بزرگتر به نظر خواهد رسید.
همیشه یکی از کاربردهای آینه بزرگتر نشان دادن فضاهای کوچک و انعکاس نور بوده است. شما میتوانید آینه را درست در مقابل منشا نور اتاق خواب خود قرار دهید تا با انعکاس نور خورشید فضای شما را بیشتر و بزرگتر نشان دهد. استفاده از آینه قدی به خصوص بر روی دیوار موجب میشود نه تنها فضای شما اشغال شود بلکه احساس بهتری به اتاق شما تزریق کند.
رنگها هم نقش مهمی در دکوراسیون اتاق خواب کوچک شما دارند. شما می توانید با انتخاب یک رنگ مناسب کاری کنید تا فضای اتاق خواب شما بزرگتر یا کوچکتر به الگو هاي دو شمعي و سه شمعي نظر برسد. معمولا رنگهای روشن مانند سفید برای اتاق خواب کوچک گزینه مناسبی است. زمانی که یک اتاق خواب کوچک پنجره یا نورگیر خوبی نداشته باشد استفاده از رنگ روشن این کمبودها را جبران خواهد کرد. بنابراین هیچ گاه به یک اتاق خواب کوچک با یک رنگ تیره فکر نکنید زیرا فضای شما را دلگیر و کوچک نشان خواهد داد.
استفاده از ترکیب نور درست هم میتواند فضای کوچک شما را دلبازتر کند. نورپردازی درواقع یک تکنیک بسیار عالی در دکوراسیون اتاق خواب کوچک و فضاهای مختلف است که میتوانید با ایدههای بیشتر آن در این مطلب آشنا شوید. زمانی که شما بتوانید از لامپ ها و لوسترها به درستی استفاده کنید و لایه های مختلفی از نور در فضای خود خلق کنید بسیار عالی خواهد بود. این نور پردازی موجب میشود تا فضای شما بزرگتر و زیباتر به نظر برسد.
بهتر است در اتاقی که فضای کوچکی در اختیار دارید کمتر به سراغ لوازم تزئینی بروید. بهتر است اگر به انواع اکسسوری علاقه دارید تنها گزینههای محبوب خود را نگه دارید و بقیه را حذف کنید. شلوغ شدن فضا به خصوص در اتاق خواب کوچک موجب میشود تا اتاق نیز کوچکتر به نظر برسد و دلگیر خواهد شد.
شاهکار خانم معلم که به گوش وزیر رسید!/ دل دانشآموزان بیبضاعت به این معلم گرم است
دبیر تربیتبدنی است و 11 سال سابقه کار دارد. در این 11 سال کارهای بزرگی انجام داده. از اشتغال زنان بیسرپرست تا تحول در زندگی فردی و اجتماعی دانشآموزانش! اعتقاد دارد معلم باید آدمهای موفق و اثرگذار در آینده جامعه تربیت کند.
گروه زندگی؛ زینب نادعلی: آوازهاش از رفسنجان به گوشم رسیده. دبیر تربیتبدنی است و 11 سال سابقه کار دارد. در این 11 سال کارهای بزرگی انجام داده. از اشتغال زنان بیسرپرست تا تحول در زندگی فردی و اجتماعی دانشآموزانش! اعتقاد دارد معلم باید آدم های موفق و اثرگذار در آینده جامعه تربیت کند. نامش «فهیمه محمدی» است و متولد 1365 است.
شاهکار خانم معلم که به گوش وزارت آموزش و پرورش رسید
بعد از به دنیا آمدن فرزند دومم. وزنم بالا رفته بود. دنبال راهکاری بودم که به وزن مطلوب برسم. فکرم درگیر بود و در این مدت توجهام به دانشآموزانی که اضافه وزن داشتند، بیشتر شده بود. تصمیم گرفتم بچهها را هم در این مسیر با خودم همراه کنم. قد و وزن تمام دانشآموزان را گرفتم و MBI آنها را محاسبه کردم. کلاس ها را دسته بندی کردم و گزارش مربوط به هر کلاس را یادداشت کردم. مثلا نوشتم در کلاس الف 6 نفر اضافه وزن دارند. در کلاس ب سه نفر دچار چاقی خطرناک هستند. طرح و گزارش ها را با مدیر مدرسه در میان گذاشتم. چون بچه ها در سنین نوجوانی بودند فکر کردم بهترین راهکار انگیزشی کردن این طرح است تا بچه ها در محیط مدرسه رقابت سالمی را باهم داشته باشند و به وزن مناسب برسند. با موافقت مدیر مدرسه قرار شد طرح اجرایی شود. حالا فقط مانده بود صحبت کردن با دانشآموزان.گفتم:« من میخواهم وزن کم کنم. اما دلم میخواهد در این مسیر شما هم همراه من باشید. 40 نفر از شما اضافه وزن دارید و تعدادی هم در معرض خطر هستند. هرماه وزن گیری میکنیم و هرکس که طبق اصول در یک ماه وزن کم کند. به برنده طرح جایزه داده میشود و بعد از 6 ماه به کسانی که به وزن مناسب رسیده باشند. هدیه ای ویژه ای داده میشود.»
دانش آموزان در حال ورزش های دسته جمعی و رقابتی
از چند متخصص تغذیه کمک گرفتم و میثاق نامهای را طراحی کردم که در آن اصول و باید و نباید های شرکت در این طرح بود. بچه هایی که میخواستند در این طرح شرکت کنند باید میثاقنامه را امضا میکردند و مواردی که در آن نوشته شده بود را رعایت میکردند. بیشتر بچه ها مشتاق شدند و آنهایی هم که تمایلی به شرکت در این طرح نداشتند. بعد از یک ماه که نتایج دوستان شان را دیدند به بقیه اضافه شدند. جلسه ای هم با مادرها گذاشتم و بعضی از نکات را به آنها گوشزد کردم مثل اینکه چه چیزهایی را نخرند و یا در آشپزیشان از چه مواد غذاییای استفاده نکنند. استقبال مادران بیش از دانشآموزان بود. برای آینده بچه هایشان نگران بودند و امیداور بودند این طرح تاثیری داشته باشد.
از روزی که قرار شد طرح اجرایی شود تا شش ماه پیگیر رژیم بچه ها بودم. مدام زنگ میزدم و از مادرانشان سوال میکردم که بچه ها رژیمشان را رعایت کردند یا نه؟! زنگ تفریح ها هم حواسم بود که نکند چیزی بخورند که نباید! بعد از 6 ماه نتیجه برای خود من هم جالب بود. بیشتر بچه ها به وزن ایدهآل رسیده بودند. این طرح به گوش وزارتخانه رسید و پس اصلاحاتی که روی آن انجام شد تایید شد. در حال حاضر طرح «کوچ» مخفف کنترل وزن و چاقی در مدارس کشور اجرا میشود.
روایتهایی که مسیر زندگی دانشآموزان را تغییر میدهد
فعالیت من در مدرسه صرفا کارهای مربوط به یک دبیر تربیتبدنی نیست. به همراه آن من به صورت داوطلبانه کارهای فرهنگی هم انجام میدهم. مثلا هر هفته داستان کوتاهی از زندگی شهدا روی تابلو اعلانات مدرسه میگذارم و مسابقه فرهنگی بین دانشآموزان برگزار میکنم. مسابقه اینطور است که بچه ها باید داستان را بخوانند و بگویند مربوط به زندگی کدام شهید است. اینطوری به بهانه مسابقه هم که شده بچهها روایتی از زندگی شهدا میخوانند و گاهی این روایتها مسیر زندگیشان را تغییر میدهد. یکبار بخشی از زندگی شهید ابراهیم هادی را برای مسابقه گذاشته بودم.چند روزی گذشت و از میان 229 نفرکسی نتوانست بگوید این داستان درباره کدام شهید است. واقعا برایم جای تاسف داشت. ناراحت بودم که چرا نسل جوان ما حتی شهیدی که شناخته شده و مطرح است را هم نمیشناسند. تصمیم گرفتم شرایط را آسانتر کنم. در مراسم صبحگاه به دانشآموزان گفتم:« به خانه که برگشتید در اینترنت جستجو کنید. هر کس فردا زودتر نام این شهید بزرگوار را حدس زد. برنده مسابقه است.» یکی از دانشآموزان کاراته کار بود. در سطح کشوری مقام داشت اما اصلا در قید و بند حجاب و مسائل دینی نبود. وقتی داستان این شهید را در اینترنت جستجو میکند جذب اخلاق ورزشی شهید ابراهیم هادی میشود انقدر که ساعت ها مینشیند و داستان زندگی او را میخواند. به عنوان یک الگوی ورزشی، اخلاق و رفتار ابراهیم هادی را با خودش مقایسه میکند. مثلا ابراهیم زمانی که وارد میدان مسابقه میشده وضو میگرفته. رفاقت این دانشآموز با ابراهیم هادی تا جایی پیش رفت که با او عهد بست و محجبه شود و ابراهیم را الگوی خودش قرار داد.
مراسم تولدی پر برکت که دل سیلزدگان خوزستانی را شاد کرد
من هر سال برای تولد شهید ابراهیم هادی در مدرسه مراسم میگرفتم. بچه ها خیلی دوست داشتند و استقبال میکردند. سال سوم به بچه ها گفتم تولد که بدون کادو نمیشود. هر کس میتواند برای شهید کادو کوچیک بیاورد. اولش تعجب کردند و گفتند مگر میشود؟! توضیح دادم که قرار نیست به دست خود شهید برسد.کادو را به نیابت از شهید به محرومان و نیازمندان هدیه میکنیم. در شبکه مجازی هم این موضوع را مطرح کردم و در کمتر از دو روز مبلغ قابل توجهی جمع شد. هدیه های آن سال را فرستادیم برای سیلزدگان خوزستان. این اتفاق تلنگری بود برایم! به خودم نهیب زدم و گفتم فهیمه تو همیشه آرزو داشتی کار خیر انجام بدهی. اگر پول و ثروت نداری. اعتبار و آبرو که داری! توکل کردم به خدا و خیریه ای به نام شهید ابراهیم هادی ثبت کردم.
خداروشکر خیریه ما با اینکه تازه تاسیس است و کمتر از دو سال است که کارش را آغاز کرده. در زمینههای مختلفی مثل درمان، جهیزیه، مشاغل خانگی، معیشت، کاشت حلزون برای کودکان ناشنوا، زنان بیسرپرست و کنکوری ها فعالیت داشته. و من همهی اینها را از عنایت شهید هادی است.
جمع صمیمانه معلم ورزش و دانش آموزان
قصه ارادت خانم معلم به یک شهید!
شهید ابراهیم هادی را نمیشناختم. 7 سال پیش که برای اولین بار کتاب سلام بر ابراهیم را خواندم. ارادت خاصی به ایشان پیدا کردم. این که ایشان هم معلم ورزش بودند و دغدغه های مشترکی با شهید داشتم برایم جالب بود. هر بار که در کلاس از شهید ابراهیم هادی میگویم اثرگذاری شخصیت او را در بچهها میبینم. خیلی از دانشآموزانم مسیرشان را به واسطه شهید هادی پیدا کردند.
من بچه پولدار نیستم که به دیگران کمک کنم!
از معلمهایی میپرسم که در انتخاب مسیر خانم محمدی نقش داشتند. کمی مکث میکند و میگوید:« خب هر کدام به نحوی تاثیرگذار بودند اما دبیر انگلیسی مان بیش از همه مرا به آینده و اهدافم امیدوار میکرد. سال آخر دبیرستان که بودم. در کتاب زبان انگلیسی درسی داشتیم به «نام ادیسون و مادر ترزا» متن درس که خوانده شد. دبیرمان گفت چشم هایتان را ببندید. چند دقیقه فکر کنید و بگویید دلتان میخواهد جای کدام از این شخصیت ها باشید. همکلاسی هایم بدون مکث گفتند دلمان میخواهد به جای ادیسون باشیم.یک مخترع بزرگ! اما من گفتم دوست دارم مثل مادر ترزا به دیگران کمک کنم و بنیاد خیریه داشته باشم. همیشه در رویاهایم دلم میخواستد به افراد نیازمند کمک کنم اما چون اوضاع مالی آنچنانی نداشتیم و شرایط خانواده خودم هم متوسط بود هیچ وقت تصور نمیکردم که روزی به این رویا دست پیدا کنم. زنگ تفریح که شد. دبیر انگلیسی صدایم زد و گفت:«دغدغههای ارزشمندی داری که کمتر کسی در این سن چنین دغدغههایی دارد. من مخصوصا امروز این سوال را از بچه ها پرسیدم. مطمئن باش روزی خودت را در جایگاهی میبینی که امروز تصور کردی.» گفتم:« خیلی وقت است این آرزو را دارم اما نمیشود آقا! من بچه پولدار نیستم که بتوانم به دیگران هم کمک کنم.» معلممان امیدوارم کرد و گفت:« تو میتوانی و توانمندی.» همیشه به حرف های دبیرمان فکر میکردم تا اینکه بلاخره رویایم محقق شد. من همیشه میگویم او در تمام ثواب کارهای خیریه شریک است.
قصه کودکان ناشنوایی که برای اولین بار صدای مادرشان را شنیدند
یک سال پیش دو نوجوان ناشنوا که پدرشان را از دست داده بودند به خیریه ما معرفی شدند. معرف میگفت:« خانواده آبرومندی هستند و نمیخواهند از مشکل مالیشان کسی چیزی بفهمد. اما اگر میتوانید برای درمان بچه هایشان کاری انجام بدهید.» هزینه کاشت حلزون برای خیریه تازه تاسیس ما واقعا زیاد بود و نمیتوانستیم از عهدهاش بربیاییم. مثل همیشه فراخوان دادیم و از مردم کمک گرفتیم. مبلغی جمع شده بود که خیری تماس گرفت و گفت علاوه بر هزینه درمان این دو نوجوان الگو هاي دو شمعي و سه شمعي هزینه تحصیل و زندگی آنها را به عهده میگیرد و شغل خوبی برایشان فراهم میکند. موضوع را با مردم در میان گذاشتیم و تصمیم گرفتیم مبلغی را که جمع شده صرف کاشت حلزون برای کودکان ناشنوا کنیم. من تا قبل از این ماجرا اطلاعات زیادی نداشتم. اما در این مسیر با مادرانی برخورد داشتم که در نوبت کاشت حلزون برای فرزندشان بودند و از غم نداشتن هزینهاش مثل شمعی آب میشدند. در مجموع با کمک خیرین هزینه کاشت حلزون و خرید سمعک برای 14 کودک نیازمند را پرداخت کردیم.
زنان بیسرپرست در این خیریه مستقل میشوند!
اشتغال زنان بیسرپرست از جمله اولویت های ما در خیریه است. ما برای زنان بیسرپرست بستههای معیشتی در نظر گرفتیم اما چون نمیخواهیم خانواده ها وابسته باشند و هدف ما اینکه استقلال مالی داشته باشند. کمکشان میکنیم تا کسبوکار خانگی خودشان را راه بیاندازند. اگر هنری داشته باشند تجهیزاتی که لازم دارند را برایشان فراهم میکنیم. در غیر این صورت هزینه کلاس های آموزشی را پرداخت میکنیم که برای درآمدزایی مهارت هایی مثل شیرینیپزی،گلدوزی و. داشته باشند.
کتابخانه تخصصی کنکور برای دانشآموزان بیبضاعت
یکی از خیرین خانه ای را خرید و در اختیار موسسه نیکوکاری ما قرار داد. فعالیت های خیریه در حال حاضر در این خانه انجام میشود. یکی از اتاق های این خانه را تبدیل به کتابخانه تخصصی کنکور کرده ایم. 1200 جلد کتاب کنکوری که برای دانشآموزانی است که توان خرید ندارند. البته دیگر دانشآموزان هم میتوانند استفاده کنند. اما اولویت با دانشآموزان بیبضاعت است.
در کنار این کتابخانه خیریه ما فعالیت ویژه تری برای دانشآموزان کنکوری انجام میدهد. ما در خیریه گروهی به نام کنکوریهای هادی داریم که مخصوص دانشآموزانی است که با استعداد هستند و با سختکوشی درس میخوانند. اما توان خرید کتاب و شرکت در کلاس های کنکور را ندارند. این دانشآموزان را از رفسنجان و روستاهای آن شناسایی میکنیم. آنها را با هزینه خیریه درکلاس های کنکور ثبت نام میکنیم. کتاب هایی که نیاز دارند را در کتابخانه در اختیارشان قرار میدهیم. حتی در این مدت تغذیه و خوراکی هایی که باعث بهبود عملکرد مغزشان میشود برایشان تهیه میکنیم.
بیشتر دانشآموزانی که در گروه کنکوری های هادی بودند رتبه های خوبی کسب کردند اما یکی از آنها که همیشه مثال میزنم. دختری بود که اسم رشته و دانشگاه مورد علاقه اش را روی کاغذ نوشته بود و در همان رشته و دانشگاه هم پذیرفته شد. حتی حالا که دانشجو شده هم از طرف خیریه حمایت میشود. دانش آموزانی که رتبه برتر میشوند. در گروه کنکوری های هادی به عنوان پشتیبان فعالیت میکنند. هر سه یا چهار نفر از دانشآموز تحت حمایت یک پشتیبان قرار میگیرد و این پشتیبان به صورت روزانه پیگیر وضعیت تست زدن و درسخواندن آنها میشود و گزارش را به ما اعلام میکند.
خیریه ای که قرار است کارهای بزرگتری انجام دهد
برای خیریه برنامه های بزرگ تری دارم دلم میخواهد تا جایی که میتوانم در همه زمینه ها فعالیت موثر داشته باشم. مثلا یکی از اهدافم برای آینده خیریه تاسیس کمپ ترک اعتیاد تخصصی است. حتی برنامه ریزی و طراحی اولیه آن را هم انجام دادم. اما خب نیاز به حمایت بیشتر از توسط خیرین داریم. خیلی زمان میبرد تا خیریه ما بین مردم شناخته بشود و اعتماد سازی بشود. تا بتوانیم برنامه های که داریم را اجرایی کنیم. یکی دیگر از طرح هایی که برای آینده داریم. ایجاد یک خوابگاه برای دانشآموزان بیبضاعت است. که مجهز به یک پانسیون مطالعاتی باشد. دانشآموزانی هستند که علاقه زیادی به درسخواندن دارند اما شرایط و محیط خانهشان انقدر ناآرام است که امکان درسخواندن را از آنها میگیرد. امیدوارم روزی بتوانیم به کمک خیرین کارهای بزرگتری انجام دهیم.
«عنکبوت» را باید هم متحجرین مذهبی ببینند و هم دین زدگان دو آتشه!
لقمان مداین در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان ««عنکبوت» را باید هم متحجرین مذهبی ببینند و هم دین زدگان دو آتشه!» دربارهی فیلم سینمایی «عنکبوت» نوشت:
در داخل تاکسی صدای سخنرانی شب عاشورای سال 1388 سید محمد خاتمی پخش میشود که مردم را از خطر گروه مرتجع و دگم در جامعه و تهدیدی که از سوی آنان بر فضای گفتمان سایه میافکند آگاه میسازد، سعید این حرفها را تحمل نمیکند.
سعید که روزی در پای منبر حدیث یاد میگرفت حالا خود را مجتهد میداند و روحانی بازپرس را به سخره میگیرد.
ابتدای فیلم ما را به فکر فرو میبرد، مرد گچکاری را میبینیم که سعی دارد به تنهایی و با ماله، سیاهیهای دیوار را سفید کند.
فیلم عنکبوت را هم باید متحجرین مذهبی ببینند و هم دین زدگان دو آتشه
طیف سنتی مذهبی باید تماشا کنند تا بفهمند احکامی که بدون هیچ پشتوانه ای بر روی منبرها ترویج می کنند می تواند چه تبعاتی به وجود آورد، درک نادرست و سطحی از احادیث، روایات و آیات و نبود مفسر کارکشته که بتواند عمق مطلب را بر عموم مردم جا بیندازد تا کجا می تواند بحرانزا باشد، اتفاقا آقای علم الهدی باید خوب تماشا کند نه اینکه اجازه اکران آن را در مشهد سلب کند.
افراد عامی بسیاری هستند که کانالیزه شده عمل می کنند، اهل تفکر نیستند، و از نواندیشی می ترسند. شبیه انصار حزب الله کم نداریم، همان هایی که روزگاری در ابتدای انقلاب پونز در پیشانی دختران مردم فرو می کردند و حالا تا حدودی آرام شدند، و جالب است که اعضای جدیدش رام شدگان قبلی را به سازشکاری محکوم می کنند.
دین زدگان دو آتشه مانند مسیح علی نژاد هم باید به تماشای این اثر بنشینند، تا بفهمند رشد زودهنگام فرهنگی در کشور امکان پذیر نیست و باید تمام آحاد جامعه بطور یکدست رشد پیدا کنند، کشور ایران قرن ها اسیر دگماتیسم فرهنگی بوده و زمان طولانی می خواهد تا همگان به خردورزی روی بیاورند وگرنه فاصله فرهنگی که زیاد بشود افرادی برای ثواب دیگری را قربانی خواهند کرد.
این فیلم دست روی یک درد عمیق می گذارد، بسیارند مثل شخصیت اول این فیلم که برای خود تکلیف می دانند تا محیط زندگی شان را از آنچه که بی فرهنگی قلمداد می شود پاک کنند و تعدادشان هم کم نیست و به قول شهید بهشتی دچار دگم و ارتجاع مذهبی هستند. به کرات دیدیم کسانی که مایل به کشف حجاب اجباری بودند این فکر را داشتند که باید جلوی زورگویی بایستیم، در حالی که این حاصل تحجر در باور بود، عقب ماندگی در اندیشه بود، که به خطا در ذهنشان نقش بسته بود و طرفداران کشف حجاب باید می فهمیدند که مقابله با این پدیده مانند مقابله با زورگویی نیست که یک طرف دست آخر مغلوب شود بلکه طرف مقابل حتی اگر عقب نشینی هم کند عمق نفرتش بیشتر خواهد شد و این خطرناک است، باید درمی یافتند که با این طیف از افراد باید مثل خودشان صحبت کرد باید جواب «قال الباقر» آنها را با «قال الصادق» داد تا نتیجه حاصل بشود. و به قول عزیزی باید با چادر به مصاف حجاب اجباری رفت. بی حجاب ها باید به مبارزه با کشف حجاب اجباری بپردازند و محجبه ها با حجاب اجباری مقابله کنند.
روزی خدمت الگو هاي دو شمعي و سه شمعي مرحوم آیت الله صانعی رفته بودیم ایشان از معدود مراجع نواندیش بودند که شجاعانه از دل آیات و روایات فتواهای به روز استخراج می کردند که خود حکایت از تسلط علمی ایشان به مطالب و مسائل روز داشت. ایشان یک دست خط از آیت الله خمینی (ره) را برای ما آوردند، وقتی مطالعه کردیم متوجه شدیم آقای صانعی از امام پرسیده بود یک زن که نمی خواهد با همسرش زندگی کند و شوهرش نیز او را طلاق نمی دهد آیا می تواند با حکم حاکم شرع طلاق بگیرد یا خیر و امام نقل به مضمون در پاسخ به استفتای ایشان نوشته بود “می تواند و اگر ترس از متحجرین دگم ارتجاعی نداشتم فتواهای دیگری در حوزه حقوق زنان داشتم که بیان می کردم اما افسوس نمی توانم”.
همین پیام کافیست تا ما بدانیم کسانی هستند که حتی امام با آن جایگاه و قدرت هم از دگمشان در امان نیست همانهایی که وقتی پیش از انقلاب متوجه شدند امام درس فلسفه می خواند به فرزندش مصطفی می گفتند در خانه ظروف پدرتان را با خاک بشویید چرا که نجس است.
همین حالا هم می بینیم که رهبری بارها بیان کردند زن بی حجاب و بد حجاب جزوی از جامعه ماست و اینها معتقد به اسلام هستند یا شهید سلیمانی که آنها را دختر خود می دانست و خواستار عدم برخورد با آنها بودند. ولی آن قشر ارتجاعی راه را بر نواندیشی بسته اند و زمان می خواهد تا بشود جامعه را رشد فرهنگی داد.
یا در مراسم عروسی حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) از خانه پیامبر (ص) تا حی قبا که خانه زوج آسمانی ماست 9 کیلومتر راه است، عروس را بر ناقه می نشانند، ریسمان شتر در دست سلمان فارسی است.
گرد ناقه را زنان پیامبر(ص) – که به تعبیر کلام الله امهات مؤمنین هستند – گرفته اند، در کتب روایی و تاریخی نگاشته اند، که گرداگرد ناقه عروس، زنان پیامبر شعر می خواندند، آنهم اشعار شاد عروسی نه نوحه و عزا! و ذکر کرده اند که عایشه می خواند:
“فاطمه خیر بنات بشر و وجهها یشبه وجه القمر”
(فاطمه بهترین دختران بشراست و روی او چون روی ماه زیباست)
این ترانه و آوازها برای جشن عروسی فاطمه است و با صدای ام المؤمنین خوانده می شود، صدای زنده زنان پیامبر است که فضای کوچه های مدینه النبی را پر از سرور و شادی می کند و در سویی دیگر اصحاب که به دور مولا حلقه زدند پاسخ می دهند و ام ابیها(س) به خانه شوی می رود.
سنت نبی که چنین است، حال چگونه است که امروز صدای زن را حرام می دانند!
بگذریم، باید آفرین گفت به ابراهیم ایرجزاد کارگردان فیلم، اکتای براهنی نویسنده خوب آن و جواد نوروزبیگی تهیهکننده اثر و دست مریزاد به محسن تنابنده، ساره بیات، شیرین یزدان بخش، ماهور الوند، گلنوش قهرمانی، علی باقری، مهدی حسینی نیا، حمیدرضا هدایتی راد، سید جواد یحیوی، مهدخت مولایی، سحر عبدالهی، نیوشا علیپور، یوسف خسروی، حمید حاجی محمدزاده، میثم دامن زه، داوود ذاکری و فرید سجادی حسینی که به زیبایی هرچه تمام تر از پس نقش خود بر آمدند.
درباره خلاصه فیلم می توان گفت که با یک خانواده مستضعف و مذهبی مواجه هستیم، مرد خانواده یعنی سعید گچ کار است، همسر وی یعنی زهرا یک روز از خانه بیرون می رود اما در حین برگشت سوار یک تاکسی شده که راننده آن بجای رساندن وی به مقصد در جایی خلوت توقف می کند و به گمان اینکه زهرا اهل تن فروشی است به او پیشنهاد رابطه جنسی می دهد. که به سرعت با واکنش تند زهرا مواجه شده و با دعوا از ماشین پیاده می شود و در همین حین دستانش زخم می شود.
مادر سعید که با آنها زندگی می کند، دگم، عصبی و منفی باف است، وقتی متوجه اتفاقی که برای زهرا افتاده می شود، ماجرا را به پسرش سعید می گوید و با طرح سخنان نفرت انگیز ذهن سعید را مشوش می کند.
سعید از فردا به دنبال آن راننده تاکسی می گردد و زمانی که می بیند نمی تواند پیدایش کند تصمیم بزرگتری می گیرد، به سراغ زنان خیابانی رفته و الگو هاي دو شمعي و سه شمعي تصمیم می گیرد محل زندگی اش را از فساد پاک کند تا با از بین رفتن آنها مردان هم به گناه نیفتند و خطری خانواده اش را تهدید نکند.
او سراغ زنانی که برای سیر کردن شکم خود و فرزندشان مجبور به تن فروشی می شدند رفته و آنها را در خانه خود به قتل می رساند.
او تا قبل از اعدام از کار خود راضی بود و به عملکرد خود افتخار کرد.
سی ثانیه ابتدایی فیلم ما را به فکر فرو می برد، مرد گچ کاری را می بینیم که سعی دارد به تنهایی و با ماله، سیاهی های دیوار را سفید کند، روی زنگار های دیوار که به رنگ خون است گچ سفید می کشد تا نشان دهد که می شود گناه بزرگ یعنی قتل را با نیت خوب توجیه کرد و به آن دست زد.
همان ابتدا با واکنش شخصیت سعید که نقش آن را محسن تنابنده بازی می کند نسبت به حمام شاگردش در فضای باز و پخش موسیقی و قرار گرفتن میان دو زن در تاکسی می فهمیم که با فردی متعصب، و تند مواجه هستیم، در داخل تاکسی صدای سخنرانی شب عاشورای سال 1388 سید محمد خاتمی پخش می شود که مردم را از خطر گروه مرتجع و دگم در جامعه و تهدیدی که از سوی آنان بر فضای گفتمان سایه می افکند آگاه می سازد، سعید این حرف ها را تحمل نمی کند.
در سکانسی دیگر شدت باد و طوفان را می بینیم که می خواهد حجاب را از سر همسر سعید بکند. و به ما می گوید موج آن فساد ها الگو هاي دو شمعي و سه شمعي هم مانند جریان این باد بوده و امکان مقابله فردی ندارد.
عطف اول فیلم را زمانی می دانم که مادر سعید تصمیم می گیرد خبر سوءقصد را به او بدهد و ماجرا از این نقطه آغاز می شود و عزم جدی در مبارزه با فساد در سعید شعله می گیرد و تمام خانواده را تحت تاثیر خود قرار می دهد.
اوج قصه زمانی است که حقایق برملا می شود، من آن را زمانی می دانم که سعید در آخرین سوژه قتل خود موفق نمی شود و به ضرب سوژه از پای در می آید و کمی بعد با افشاگری آن زن هویت سعید برای پلیس فاش می شود.
عطف دوم را زمانی می دانم که همسر سعید در زندان به ملاقات او می رود و آنجا تباهی اعمالش را برایش به تصویر می کشد، نشانش می دهد که ذره ای تاثیر نتوانسته ایجاد کند و بالاتر از آن حالا آب در لانه مورچه افتاده و همسر خودش هم فرقی با زنان دیگر نخواهد داشت چرا که برادر او چشم طمع به وی دارد.
عنصر ارتباطی فیلم روسری قهوه ای همسر سعید است، که با آن تمامی زن هایی که تن فروشی می کردند را خفه کرده، این روسری برای سعید مهم است وقتی خبر تعرض به همسرش را از زبان مادر خود می شنود زهرا این روسری را به سر دارد و روزی که هویت سعید لو میرود همسرش در بازسازی صحنه جرم متوجه می شود که سعید تمام این مدت با روسری او آدم ها را کشته است.
در سکانس پایانی فیلم همسر سعید با همان روسری به الگو هاي دو شمعي و سه شمعي ملاقات او می رود تا نشان دهد سعید او را هم قربانی کرده است.
سعید در ابتدای فیلم یک ارزش است، مردی است دارای چهارچوب، اهل زندگی و خانواده، پرتلاش و زحمتکش، هرچند با روحیاتی متعصب و دگم، اما در روند داستان کم کم به یک ضد ارزش تبدیل شده و یکایک الگو هاي دو شمعي و سه شمعي صفات فوق را از دست می دهد، او که روزی اهل خانواده بود حالا همسر را قربانی می کند، او که روزی به دنبال نان حلال بود حالا النگو و انگشتر و پول قربانیانش را می دزدد.
سعید که روزی در پای منبر حدیث یاد می گرفت حالا خود را مجتهد می داند و روحانی بازپرس را به سخره می گیرد.
قهرمان را سعید می دانم که سعی دارد با ریشه کن کردن فساد، محیط زندگی و خانواده خود را ایمن کند اما بخاطر تعالیم اشتباه و درک غلط او از جامعه و آسیب های روان شناختی عمیق کودکی مسیر اشتباه را طی می کند.
ضد قهرمان مادر سعید است، اوست که مدام پیش روی سعید و زهرا سنگ اندازی می کند، آنها را از مسیر زندگی باز می دارد، ذهن سعید را نسبت به فساد محیط شرطی می کند، اوست که با تشویق فرزندش او را به کام مرگ می برد، و دست آخر هم سعی می کند با تشویق های بیجا او را الگوی نوه اش قرار دهد.
خرده پیرنگ های فیلم زیباست، مانند حکایت های مادر سعید و پدرش، مانند رابطه نامشروع مرد همسایه با زنی خیابانی، مانند درد دل های سعید با تعمیرکار موتور مثل وقتی که به همسایه روبرویی ساختمان شک می الگو هاي دو شمعي و سه شمعي کند و بعد می فهمد بچه معلول بوده یا زمانی که پدر زهرا ماجرای حاج رزاقی را بیان می کند که سعید بدون آنکه برای او کار کند از وی طلب دستمزد کرده یا زخم های کودکی مادر سعید و او و ..
فیلم تعلیق های خوبی دارد، مثل وقتی که سعید راننده تاکسی را پیدا می کند اما اشتباهی است، مثل وقتی که راننده تاکسی زهرا را به جای خلوت می برد اما تجاوزی اتفاق نمی افتد، مثل وقتی که سعید اولین زن تن فروش را سوار موتور می کند اما دو دل می شود و آن شب او را نمی کشد، مثل وقتی که زهرا وقتی خبر قتل ها را می خواند و قاتل را به بدترین شکل توصیف می کند و به سعید بر می خورد، مثل وقتی که سعید خبر چشم داشت برادرش به زهرا را می شنود اما از حقیقت فرار می کند.
وقتی داشتم این تحلیل را می نوشتم شنیدم کارگردان فیلم عنکبوت مقدس که راهی جشنواره کن شده از فیلم عنکبوت ابراهیم ایرج زاد محتوای خود را کپی کرده و با خرج دلار و سیاه نمایی توانسته به جشنواره راه پیدا کند.
هرچند عیار هر فیلم مشخص است و مردم عاقل، و فیلم کپی همیشه عیان بوده و رسوا، به نظرم هیچ فیلم دیگری نمی تواند جای این اثر را بگیرد آن هم با بازی زیبای محسن تنابنده، ساره بیات و دیگر بازیگران خوب فیلم. امیدوارم ابراهیم ایرج زاد این اتهام دزدی هنری را با شکایت در مجامع جهانی دنبال کند.
راستی خوشحالم که زهرا امیر ابراهیمی به صحنه بازیگری بازگشت، امیدوارم مداوم باشد.