برای مدیران استراتژی

دانلود و خرید کتاب نظریه شرکت برای مدیریت استراتژیک
برای خرید و دانلود کتاب نظریه شرکت برای مدیریت استراتژیک نوشته مانوئل بکِرا و خواندن و شنیدن هزاران کتاب الکترونیکی و صوتی دیگر، اپلیکیشن طاقچه را رایگان نصب کنید.
دیگران دریافت کردهاند
معرفی کتاب نظریه شرکت برای مدیریت استراتژیک
مانوئل بکرا در کتاب نظریه شرکت برای مدیریت استراتژیک در تلاش است تا خوانندگان را با بنیانهای اقتصادی مدیریت استراتژیک آشنا کند. این کتاب با ترجمه علی پریشانی و توسط انتشارات دنیای اقتصاد روانه بازار شده است.
درباره کتاب نظریه شرکت برای مدیریت استراتژیک
مباحث صورت گرفته میان محققان منجر به ایجاد رشته منحصر به فرد مدیریت استراتژی شده است. در ابتدای قرن اخیر، استراتژی به رشتهای مشخص از مدیریت کسبوکار تبدیل شد. این رشته هنوز هم به دنبال یک نظریه محوری است تا بتواند هماهنگی بیشتری با مسائل بحثبرانگیز بنیادی در نظریه شرکت داشته باشد. حال کتاب نظریه شرکت برای مدیریت استراتژیک، در تلاش است تا نظریه یاد شده را بررسی کند. به زبان سادهتر میتوان گفت نظریه شرکت پرسشهای بنیادی را درخصوص سازمانهای تجاری مطرح میکند. از جمله این سوالات میتوان به نقش شرکتها، مرزهای سازمانی و عملکرد آنها اشاره کرد.
مانوئل بکرا در این کتاب کوشیده است با هدف توسعه یک نظریه منطقی و جامع برای مدیریت استراتژیک یک قدم جلوتر برود. ایدههای مربوط به اقتصاد هزینههای مبادلاتی، دیدگاه منبع محور، پویاییهای رقابتی، تنوع، جهانی شدن و حتی و مسئولیتهای اجتماعی شرکتها میتوانند در یک چهار چوب مشخص ادغام شوند. این چارچوب از سادهترین سوالها شروع شده و به تصمیمات حیاتی استراتژیک یک شرکت تجاری ختم میشود. باید خاطرنشان ساخت در بخش نخست این کتاب بنیانهای نظری مطرح میشوند. در بخش دوم نیز به مباحثی همچون کاربردهای تجزیه و تحلیل ارزش اقتصادی در مورد برای مدیران استراتژی تصمیمات کلیدی استراتژیک یک شرکت تجاری، مانند استراتژیهای کسبوکار، شرکت، بینالمللی و اجتماعی پرداخته میشود.
خواندن کتاب نظریه شرکت برای مدیریت استراتژیک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
مطالعه کتاب نظریه شرکت برای مدیریت استراتژیک به دانشجویان و علاقمندان به رشته مدیریت کسبوکار، پیشنهاد میشود. بدون شک این کتاب به منزله یک نقشه راه ساختاریافته اقتصادی در مدیریت استراتژیک امروزی محسوب میشود.
جملاتی از کتاب نظریه شرکت برای مدیریت استراتژیک
تصمیمات استراتژیک در ارتباط با جهتدهیهای بلندمدت و بقای شرکت است. در شرکتها معمولا این مسئولیتها بر عهده مدیران ارشد سازمان است. تصمیمات استراتژیک در تضاد با تصمیمات تاکتیکی یا وظیفهای قرار دارند. این تصمیمات معمولا به منابع قابلملاحظهای نیاز دارند و بهآسانی تغییر پیدا نمیکنند، شامل کل سازمان میشوند و تاثیرات مشهودی بر عملکرد شرکت میگذارند. چندلر به صورت رسمیتری استراتژی را اینگونه تعریف کرده است: «مشخص کردن اهداف و آرمانهای بنیادین بلندمدت برای یک شرکت تجاری، اتخاذ روشهای اقدام در جهت این رسیدن به اهداف و همچنین تخصیص منابع مورد نیاز برای رسیدن به این اهداف». برای مطالعهی جملههای بیشتری از کتاب نظریه شرکت برای مدیریت استراتژیک، بخش نمونه کتاب را رایگان دانلود کنید.
مدیریت استراتژیک انگیزش
انگیزش یکی از موضوعات و مفاهیم اساسی در مدیریت سرمایهای انسانی بوده و آثار و نوشتههای بسیاری در خصوص انگیزش از سوی دانشمندان مختلف مطرح شده است. به طور معمول در این نظریهها روشها و فنون انگیزشی مورد استفاده توسط مدیران برای بهبود عملکرد افراد، از نظر تئوری و تجربی در مدیریت استراتژیک انگیزش مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
اما، برخی نظریهپردازان حوزههای استراتژی و منابع انسانی پا را فراتر گذاشتهاند و مدیریت مؤثر نیروی انسانی را کلید موفقیت سازمانی میدانند. آنها عقیده دارند که با وجود حرکت سریع سازمانها به سوی فناوری، نقش انسان بهعنوان عامل حیاتی و استراتژیک سازمان، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. از این رو، جلب رضایت کارکنان، علاقهمند کردن بیشتر آنها به شغل مورد تصدی و در نتیجه، برآورده شدن اهداف سازمانی، در مدیریت استراتژیک انگیزش از اهمیتی خاص برخوردار است.
از این رو، مدیران ارشد سازمانها برای اینکه مطمئن شود بین نیازهای شرکت و نیازهای کارکنان همخوانی وجود دارد، باید یک طرح انگیزشی طراحی کند و بر اساس عملکرد مطلوب پاداش بدهد. تحقیقات بر تناسب بین طرحهای انگیزشی و استراتژی سازمانها تأکید دارند. تحقیقی که روی ۶۰۰ واحد تجاری انجام شده است، نشان میدهد هنگامی که شرکت استراتژی رشد را دنبال میکند، آمیخته پرداخت باید شامل مزایا و دیگر انگیزههای مالی علاوه بر حقوق و مزایای معمول باشد؛ در حالی که وقتی شرکت استراتژی ثبات را دنبال میکند، آمیخته با ترکیب پرداخت باید عکس حالت فوق باشد.
همچنین، دیگر تحقیقات نشان میدهند که مدیران واحدهای کسبوکار استراتژیک از عناصر عملکرد بلندمدت در برنامههای جبران خدمات که دیدگاه بلندمدت دارد برخوردارند و به تبع آن سرمایهگذاری بیشتر در تحقیق و توسعه، ملزومات سرمایه و آموزش کارکنان را به همراه دارد. مثلا بسته پرداختی مدیرعامل ترکیبی است از حقوق ۲۱٪، مشوقهای سالانه کوتاهمدت ۲۷ ٪، مشوقهای بلندمدت ۱۶٪ و حق خرید سهام ۳۶٪ .
سه رویکرد زیر به مدیران شرکت کمک میکند تا بتوانند با توجه به اهداف و اولویتهای استراتژیک سازمان بین ارزیابیها و پاداشها تعادل برقرار کنند:
۱) روش عامل وزنی
این روش بهخصوص برای ارزیابی عملکرد و تعیین پاداش مدیران ارشد واحد کسبوکار استراتژیک و گروه مدیران اجرایی، در زمانی که عوامل عملکرد و اهمیت آنها از یک واحد تجاری استراتژیک با واحد دیگر فرق داشته باشد، مناسب است. معیارهای ارزیابی و اندازهگیری شرکت متفاوتاند: عملکرد واحدهای استراتژیک با رشد بالا با توجه به معیارهایی چون سهم بازار، رشد فروش، پرداختی کل آتی و میزان پیشرفت در پروژههای استراتژیک آیندهنگر؛ در مقابل، عملکرد واحدهای کسبوکار استراتژیک با رشد پایین بر اساس معیارهایی چون نرخ بازگشت سرمایه و میزان تولید وجوه نقدی، ارزیابی و اندازهگیری میگردد و عملکرد واحدهای کسبوکار استراتژیک با رشد متوسط با توجه به ترکیبی از معیارهای فوقالذکر ارزیابی میشود.
۲) روش ارزیابی بلندمدت
بر اساس این روش مدیران به خاطر موفقیتشان در دستیابی به اهداف بلندمدت یا میانمدت پاداش میگیرند و تشویق میشوند. به این دسته از مدیران، سهام شرکت یا “کارت عملکرد” (که قابلتبدیل به پول است) %۸
مدیریت استراتژیک
در این صفحه می توانید جدیدترین و معتبرترین مقالات مرتبط با موضوع مدیریت استراتژیک را مشاهده نمایید. این مقالات از ژورنال های معتبر بین المللی همچون الزویر و امرالد جمع آوری شده اند و جهت تسریع بخشیدن به فرآیندهای پژوهشی دانشجویان و پژوهشگران، به همراه ترجمه فارسی ارائه می شوند. مدیریت استراتژیک، مدیریت منابع سازمان برای دستیابی به اهداف و مقاصد آن است. این رشته شامل تعیین اهداف، تجزیه و تحلیل محیط رقابتی، تجزیه و تحلیل سازمان داخلی، ارزیابی استراتژی ها و اطمینان از اجرای استراتژی ها توسط مدیریت در سراسر سازمان است.
این شاخه برای مدیران استراتژی از علم مدیریت، به چندین مکتب فکری تقسیم می شود. یک رویکرد تجویزی به منظور مدیریت استراتژیک پیشرفته ، چگونگی توسعه استراتژی ها را مشخص می کند، در حالی که یک رویکرد توصیفی بر چگونگی اجرای استراتژی ها تمرکز دارد. این مکاتب در مورد اینکه آیا استراتژیها از طریق یک فرآیند تحلیلی توسعه مییابند، که در آن همه تهدیدها و فرصتها در نظر گرفته میشوند، یا بیشتر شبیه به اصول راهنمای عمومی هستند، با هم تفاوت دارند. فرهنگ کسب و کار، مهارتها و شایستگیهای کارکنان و ساختار سازمانی، همگی عوامل مهمی هستند که بر چگونگی دستیابی سازمان به اهداف تعیینشده تأثیر میگذارند. ممکن است شرکت های انعطاف ناپذیر برای موفقیت در محیط کسب و کار در حال تغییر، مشکل پیدا کنند. ایجاد مانع بین توسعه استراتژی ها و اجرای آنها می تواند تعیین اینکه آیا اهداف به طور موثر برآورده شده اند یا خیر را برای مدیران دشوار کند.
در حالی که مدیریت ارشد یک سازمان، در نهایت مسئول استراتژی آن است، خود استراتژیها اغلب توسط اقدامات و ایدههای مدیران و کارکنان سطوح پایینتر ایجاد میشوند. ممکن است یک سازمان، چندین کارمند داشته باشد که به جای اتکا به مدیر اجرایی (CEO) برای راهنمایی، زمان خود را تمام و کمال به استراتژی اختصاص داده باشند. به دلیل این واقعیت، رهبران سازمانی بر یادگیری از استراتژی های قبلی و به طور کلی بر بررسی محیط تمرکز می کنند. سپس از دانش جمعی برای توسعه استراتژی های آینده و هدایت رفتار کارکنان استفاده می شود تا اطمینان حاصل گردد که کل سازمان در حال حرکت به جلو است. به این دلایل، مدیریت استراتژیک اثربخش نیازمند دیدگاه درونی و بیرونی است.
مقاله مدیریت استراتژیک+pdf
مقالات انگلیسی که در این صفحه مشاهده می کنید را می توانید به صورت رایگان دریافت نمایید. مقالات انگلیسی با فرمت PDF هستند. اکثر این مقالات ترجمه شده و در قالب فایل ورد doc یا همان (WORD) تایپ شده اند. مدیریت استراتژیک، فرآیند تعیین اهداف، رویه ها و اهداف به منظور رقابتی تر کردن یک شرکت یا سازمان است. به طور معمول، این ابزار برای دستیابی به این اهداف، به استقرار مؤثر کارکنان و منابع می پردازد. غالبا این ابزار شامل ارزیابی استراتژی، تجزیه و تحلیل سازمان داخلی و اجرای استراتژی در سراسر شرکت است. این موضوع در کسب و کارها نیز از اهمیت بالایی برخوردار است، زیرا به شرکت اجازه می دهد تا زمینه های بهبود عملیاتی را تجزیه و تحلیل کند. در بسیاری از موارد، آنها می توانند از یک فرآیند تحلیلی پیروی کنند که تهدیدها و فرصت های بالقوه را شناسایی می کند، یا به سادگی از دستورالعمل های کلی پیروی می کنند. با توجه به ساختار سازمان، یک شرکت می تواند به منظور مدیریت استراتژیک، از یک رویکرد تجویزی یا توصیفی پیروی کند. استراتژیها تحت یک مدل تجویزی، به منظور توسعه و اجرا ترسیم میشوند. در مقابل، یک رویکرد توصیفی، تشریح می کند که چگونه یک شرکت می تواند این استراتژی ها را توسعه دهد.
استراتژی در مدیریت چیست؟ مدیریت استراتژیک منابع انسانی و صنعتی
اگر به فکر رقابت با سایر سازمانها نیستید و اهداف بلند مدت هم ندارید، موضوع مدیریت استراتژیک برای شما کاربرد ندارد. اما اگر فکر میکنید سازمان شما در یک محیط بسیار رقابتی قرار دارد و با هر گامی که برمیدارید، علاوه بر رسیدن به اهداف کوتاه مدت باید زمینه را برای رسیدن به اهداف بلند مدت هم فراهم کنید، راه را درست آمدهاید. یک مدیریت ساده با مدیریتی که بر اساس استراتژی انجام میشود کاملا متفاوت است. به همین دلیل تصمیم گرفتهایم این مقاله را به موضوع مدیریت استراتژیک و نقش آن در انواع حوزههای مدیریتی اختصاص دهیم.
مدیریت استراتژیک چیست؟
به عنوان خوانندهای که میخواهد درباره مولفههای مختلف استراتژی در مدیریت اطلاعات مفید کسب کند، احتمالا اولین سوالی که مطرح کنید این است که مدیریت استراتژیک چیست. این سوال یک سوال پایه و ضروری است اما اصلا انتظار نداشته باشید یک پاسخ مشخص برای آن دریافت کنید. اگر تعریف واحدی برای استراتژی مدیریت وجود داشت، هنری مینتزبرگ، نظریه پرداز بزرگ مدیریت مدرن و شناخته شدهترین منتقد برنامههای سنتی آموزش مدیریت، کتاب جنگل استراتژی را به تحریر در نمیآورد. هنری در این کتاب به اختلاف نظرهای موجود در تعریف این مقوله اشاره میکند و البته همه را به رسمیت میشناسد.
در روزگارانی که جنگ در جهان موج میزد، کلمه استراتژی تنها برای نظامیان معنا و کاربرد داشت. این واژه در ابتدا توسط یونانیها مورد استفاده قرار گرفت و معنای آن تدوین برنامه جنگی توسط ژنرالها، صحیح عمل کردن در زمان و مکان مناسب و رسیدن به نتایج مطلوب بود. اما حالا پای این کلمه به دنیای مدیریت هم کشیده شده است و یکی از چالش برانگیزترین بحثهای این حوزه بسیار رقابتی محسوب میشود.
تاریخچه برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک
قبل از پرداختن به موضوع تاریخچه برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک، تمایل دارم یک سوال از شما بپرسم. به نظر شما بحثهای مهم حوزه مدیریت از تئوری به عمل میرسند یا از عمل به تئوری؟ اگر یکی از این دو گزینه را انتخاب کردهاید، پاسخ کامل به این سوال ندادهاید. شاید بسیاری از افراد فکر کنند که ابتدا یک تئوری در حوزه مدیریت مطرح میشود و سپس مدیران از آن تئوری ایده میگیرند و در پیشبرد اهداف سازمانی خود مورد استفاده قرار میدهند. اما واقعیت این است که بسیاری از تئوریها از عمل نشات گرفتهاند. یعنی یک سازمان موفق با استفاده از عنصر خلاقیت و انواع نوآوری استراتژی خاصی به کار گرفته و بعد آن شیوه تبدیل به یک تئوری جهانی شده است.
تاریخچه برنامه ریزی استراتژیک هم ریشه در عملکرد شرکتهای بزرگی مانند جنرال الکتریک و گروه مشاور بوستون دارد. این شرکتها برنامه ریزی استراتژیک را با موفقیت چشمگیر مورد استفاده قرار دادند. سپس در طول زمان متخصصان حوزه مدیریت و تجارت این مفاهیم را گسترش دادند. بالاخره این موضوع وارد متون دانشگاهی شد و اکنون یکی از مهمترین بحثها و چالشهای حوزه مدیریت است. در حال حاضر، مدیران حرفهای در تمام سازمانها برای حفظ شایستگی در محیطهای بسیار رقابتی، موضوع مدیریت و برنامهریزی استراتژیک را جدی میگیرند.
تعریف مدیریت استراتژیک
در تعریف مدیریت استراتژیک که گاه از آن به عنوان برنامه ریزی استراتژیک هم یاد میشود، میتوان چهار عنصر اصلی را در نظر گرفت که عبارتند از:
- تعیین ماموریت سازمان و هدف نهایی آن
- تدوین و برنامهریزی استراتژی
- اجرای یا پیاده سازی استراتژی
- ارزیابی استراتژیک
در واقع، مدیریت یا برنامه ریزی استراتژیک به این معناست که تمام کارهای سازمان، از همان تصمیم گیری و پایه ریزی نخستین تا رسیدن به هدف نهایی، طبق استراتژی پیش میرود.
برای واژه استراتژی تعاریف متفاوتی ارائه شده است. برای مثال جک ولش، مدیر فوق العاده شرکت معروف جنرال الکتریک آن را تصمیم گیری شفاف و دقیق در مورد نحوه رقابت با دیگران تعریف میکند. اما مایکل پورتر میگوید: ” استراتژی یعنی کاری را که دیگران انجام میدهند با منابع کمتر انجام دهیم و کارهایی انجام دهیم که هیچ کس دیگری غیر از ما انجام نمیدهد”.
خانم شرون، مدرس استراتژی در دانشگاه ییل، هم مانند جک ولش استراتژی را چیزی از جنس تصمیم گیری و انتخاب معرفی میکند و میگوید: ” استراتژی یعنی اینکه بتوان الگوهای خاصی در تصمیم های گرفته شده مشاهده کرد”.
استراتژی تعریف واحدی ندارد اما میتوان نکات مشترکی از تعارف مختلف به دست آورد. آنچه که در تعریف این واژه اهمیت زیادی دارد ارتباط آن با نحوه تصمیم گیری است.
روند برنامه ریزی استراتژیک مراحل مختلفی دارد اما در هر مرحلهای باید به این سه سوال مهم پاسخ دهد:
- در حال حاضر سازمان در چه موقعیتی قرار دارد؟
- سازمان قصد دارد به چه موقعیتی دست پیدا کند؟
- سازمان چگونه به موقعیت تعریف شده خواهد رسید؟
با این تعاریف متوجه میشویم که مدیریت یا برنامه ریزی استراتژیک مربوط به پیش بینی آینده نیست بلکه در هر قدمی که برداشته میشود، باید آگاهی دقیق وجود داشته و برنامه رسیدن به مزایای رقابتی کاملا مشخص باشد. سازمانها استراتژیهای متفاوتی در مراحل مختلف انتخاب و استفاده میکنند. اما ۵ استراتژی کاربرد بسیار گستردهای دارند که عبارتند از:
- استراتژی مشارکتی
- استراتژی رقابتی
- استراتژی کسب و کار (استراتژی واحد کسب و کار)
- استراتژی کارکردی
- استراتژی عملیاتی
مدیریت استراتژیک منابع انسانی
مدیریت منابع انسانی (Human resource management) با امور تجاری مربوط به کارکنان در ارتباط است و شامل پرورش نیروی انسانی، مزایا، استخدام، اخراج، مرخصی، تعطیلات، خدمات درمانی، تشویق و غیره میشود. وقتی موضوع مدیریت استراتژیک منابع انسانی مطرح میشود، هدف این است که مسائل دراز مدت کارکنان، ایجاد یک ساختار سازمان یافته، بهبود اخلاق سازمانی و افزایش بهره وری نیروی انسانی مورد توجه قرار بگیرد. توجه داشته باشیم هیچ سازمانی نمیتواند اهمیت نیروی انسانی خود را نادیده بگیرد.
وقتی مدیریت منابع انسانی به صورت استراتژیک پیش میرود، برنامهها و اهداف شکل خاصی پیدا میکنند و پرسنل نقش اساسی برای پیشبرد اهداف سازمان به عهده دارند. در این صورت، وضعیتهای موجود به صورت پویا مورد ارزیابی قرار میگیرند و هر بخش که نیاز به تقویت نیروی انسانی دارد، شناسایی میشود. در این روش نحوه تشویق و تنبیه کارکنان مشخص است و سازمان آن را بر اساس الویتهای خود تعریف میکند.
در مدیریت استراتژیک منابع انسانی همچنین افزایش انگیزه کارمندان مورد ملاحظه قرار میگیرد و روشهایی طراحی میشود که براساس آن بهرهوری خروجی کارکنان افزایش پیدا کند. به عنوان مثال ممکن است مدیریت برای افزایش تلاش کارمندان پاداش و ترفیع در نظر بگیرد و پاداش میتواند نقدی یا غیر نقدی باشد. همه این عوامل در نهایت علاوه بر افزایش بهره وری کارکنان وفاداری آنها را هم بالا میبرد و این یکی از مهمترین اهداف برای سازمانهایی است که برنامهریزی استراتژیک را سرلوحه کار خود قرار دادهاند.
انواع برنامه ریزی استراتژیک منابع انسانی
برنامهریزی استراتژیک منابع انسانی میتواند به صورت کنترل محور یا تعهد محور باشد. آنچه که بین دو مدل مشترک است، بررسی مداوم محیط جهت رسیدن به اهداف سازمان و پایداری آن است. تفاوت این دو مدل در این است که مدل کنترل محور ساختار مدیریتی را از بالا به پایین اداره میکند. یعنی مدیران مسئولیتها را دیکته و منابع انسانی آن را انجام میدهند. ایدههای کارکنان تاثیر چندانی در روند کار ندارد و تصمیمات نهایی توسط هیئت رئیسه گرفته میشود.
اما در مدل تعهد محور مدیران نقش راهنما را دارند. این مدل ساختار از بالا به پایین ندارد و کارکنان میتوانند دیدگاهها و ایدههای خود را بیان کنند. اولویت اصلی در این مدل موفقیت، خشنودی و انگیزه منابع انسانی است چرا که آنها نقش اصلی در موفقیت سازمان دارند.
اگر شما در یک سازمان کار کنید کدام شیوه را ترجیح میدهید؟ بدیهی است اگر یک فرد خلاق و خوش فکر باشید، دوست دارید مدیران نقش راهنما را داشته باشند. در این صورت سازمان از ایدههای شما هم بهره میگیرد و اگر به نتیجه مطلوب برسد به شما پاداش میدهد. این باعث میشود شما احساس کنید به شایستگی شما ارج مینهند، پس دلیلی برای ترک آن سازمان نخواهید داشت.
مدیریت استراتژیک صنعتی
یک شرکت صنعتی برای تولید یک محصول خاص و ارائه آن به بازار ایجاد میشود و پر واضح است که مدیریت استراتژیک صنعتی نقش بسیار کلیدی در رشد آن دارد. این نوع مدیریت در مراحل و موضوعات مختلف انجام میشود:
۱. تحلیل بازار
در مدیریت استراتژیک صنعتی ویژگیهای بازار برای محصول تولید شده به خوبی مورد ارزیابی قرار میگیرد. وقتی مدیریت یک شرکت صنعتی با استراتژی پیش میرود، یک دانش کامل از بازاری که محصول در آن فروخته میشود، اندازه بازار، رشد پروژه، رقابت و سوددهی وجود دارد. همچنین مدیر شرکت صنعتی تاثیر تعدیل کنندهها و سیاست در بازار را هم مورد توجه قرار میدهد.
۲. عوامل بیرونی
موضوع بعدی که در برنامه ریزی استراتژیک صنعتی مورد توجه قرار میگیرد، تاثیر بیرونی شرکت بر عوامل داخلی است. در مدیریت صنعتی استراتژیک، سهم بازار و هزینههای تولید کلیدهای مهمی هستند. تاثیر بر قیمتها از طریق تعامل با عرضه کنندهها و قدرت نفوذ در مشتریان برای تاثیر بر سهم بازار در ثبات این کلیدهای مهم تاثیر میگذارد. این کلیدها موقعیت شرکت را در بازار تعیین میکنند و نشان میدهند که آیا استراتژیهایی مانند اتحاد یا جدا شدن مناسب سازمان هستند یا خیر.
۳. عوامل داخلی شرکت
اگر مدیر یک شرکت صنعتی برنامهها را بر اساس استراتژی پیش ببرد، حتما نقاط قوت شرکت را در رابطه با چالشهای بیرونی شناسایی میکند. نقاط قوت میتواند شامل کیفیت مدیریت، کارایی شیوههای تولید، مکان شرکت، منابع مالی، ویژگیهای منحصر به فرد محصول یا شناساندن برند باشد. یک مدیریت استراتژیک هر کدام از این ویژگیها را در رابطه با اطلاعات به دست آمده از ارزیابی و مطالعه بازار بررسی میکند. یادمان باشد که نقطه قوت نمیتواند قطعی باشد اما یک ویژگی است که نشان میدهد شرکت در یک زمینه قویتر از رقبای خود عمل میکند.
۴. استراتژی در اجرا
برنامه وقتی اجرا میشود که تصمیمات استراتژیک از قبل گرفته شده است. مدیر یک سازمان صنعتی که برنامهها را به صورت استراتژیک به اجرا درمیآورد، به طور مکرر نتایج واقعی (در مقابل نتایج مورد انتظار) را مورد ارزیابی قرار میدهد و اگر نتایج متفاوت از انتظارات از پیش تعیین شده باشد، دلائل آن را بررسی میکند.
مدیریت استراتژیک چیست؟
روند مدیریت استراتژیک چیزی بیش از وضع تعدادی قانون و سپس پیروی از آنها است. مدیریت استراتژیک روندی فلسفی برای مدیریت کسبوکار است. مدیران سطح بالا باید ابتدا به صورت استراتژیک بیندیشند و سپس این اندیشهها را طی روندی اجرایی کنند. روند مدیریت استراتژیک هنگامی به بهترین نحو اجرایی میشود که همهی افراد سازمان یا کسبوکار، استراتژیها را کاملا درک کرده باشند. هدف این مقاله بحث پیرامون المانهای اصلی روند مدیریت استراتژیک است. همچنین دربارهی هر کدام از گامهای اصلی در این روند، در کنار بینشها، مسائلی که باید بررسی شوند و پرسشهایی که باید پرسیده شوند نیز بحث میشود.
روند مدیریت استراتژیک از چهار عنصر تشکیل شده است:
- تحلیل موقعیت
- فرمولبندی استراتژی
- اجرای استراتژی
- ارزیابی استراتژی
این المانها گامهایی هستند که در زمان ایجاد یک نقشهی روند مدیریت استراتژیک جدید به ترتیب انجام میشوند. کسبوکارهای موجود (که از قبل، یک نقشهی روند مدیریت استراتژیک به وجود آوردهاند) همانطور که نیازهایشان افزایش مییابد، این گامها را بازبینی میکنند تا تغییرات و بهبودهایی ایجاد کنند.
تحلیل موقعیت
تحلیل موقعیت اولین گام در روند مدیریت استراتژیک است که اطلاعات ضروری را برای ایجاد یک شرح مأموریت فراهم میکند. تحلیل موقعیت شامل: بررسی و ارزیابی بدنهی سازمانی، محیط خارجی و محیط سازمانی میشود. این تحلیل ممکن است با چند روش انجام شود. مشاهده و برقراری ارتباط، دو روش بسیار مؤثر هستند.
برای شروع این روند، سازمانها باید محیط داخلی شرکت را مشاهده کنند. این کار شامل موارد زیر است:
- ارتباط متقابل کارکنان با برای مدیران استراتژی یکدیگر
- ارتباط متقابل کارکنان و مدیریت
- ارتباط متقابل مدیران با یکدیگر
- ارتباط متقابل مدیریت و سهامداران
به علاوه، بحثها، مصاحبهها و بررسیها نیز برای تحلیل محیط داخلی مورد استفاده قرار میگیرند.
سازمانها همچنین باید محیط خارجی را نیز تحلیل کنند که شامل بررسی مشتریها، تأمینکنندهها، بستانکارها و رقبا میشود. در این زمینه چندین پرسش مطرح میشود که میتواند به تحلیل محیط خارجی کمک کند؛ از جمله:
- ارتباط بین شرکت و مشتریها چگونه است؟
- ارتباط بین شرکت و تأمینکنندهها چگونه است؟
- آیا شرکت با بستانکارها به توافقات مناسبی رسیده است؟
- آیا شرکت برای افزایش ارزش کسبوکار برای سهامدارانش فعالانه تلاش میکند؟
- رقبای شرکت چه کسانی هستند؟
- رقبا نسبت به شرکت چه مزایایی دارند؟
فرمولبندی استراتژی
فرمولبندی استراتژی که شامل طراحی و تولید استراتژیهای شرکت بوده، دومین گام در روند مدیریت استراتژیک است. تعیین نقاط قوت شرکت به فرمولبندی استراتژیها کمک میکند. فرمولبندی استراتژی عموما به سه سطح سازمانی تقسیم میشود: عملیاتی، رقابتی و شرکت.
استراتژیهای عملیاتی: کوتاه مدت هستند و با بخشهای عملیاتی مختلف شرکت مانند منابع انسانی، مالی، بازاریابی و تولید در ارتباطند. این استراتژیها مختص هر بخش هستند. برای نمونه، استراتژیهای منابع انسانی با عمل استخدام و آموزش کارکنان و با هدف افزایش سرمایهی انسانی در ارتباط هستند.
استراتژیهای رقابتی: آنهایی هستند که مرتبط با روشهای رقابت در کسبوکار یا صنعت خاصی هستند. شناخت رقبا به منظور فرمولبندی یک استراتژی رقابتی، لازم است. شرکت باید بداند رقیبانش چه کسانی هستند و چگونه عمل میکنند، همچنین باید نقاط قوت و ضعف رقبا را شناسایی کند. با این اطلاعات، شرکت میتواند یک استراتژی برای کسب مزایای رقابتی نسبت به رقبایش تدوین کند.
استراتژیهای شرکت: بلندمدت هستند و به «تصمیمگیری دربارهی ترکیب کسبوکارها و جهت کلی سازمان» مربوط هستند. کار کردن به عنوان کسبوکاری منفرد یا به صورت کسبوکاری با چندین بخش مختلف، هر دو بخشی از استراتژی شرکت است.
اجرای استراتژی
اجرای استراتژی به معنای عملی کردن استراتژی است. این کار شامل ایجاد گامها، روشها و رویههایی برای اجرای استراتژی است. همچنین شامل تعیین این نکته میشود که ابتدا کدام استراتژیها باید اجرایی شوند. استراتژیها باید بر پایهی جدیت مسائلِ متضمن آنها اولویتبندی شوند. شرکت ابتدا باید روی بدترین مشکلات تمرکز کند و پس از رسیدگی به آنها، به سراغ مسائل دیگر برود.
همانطور که استراتژیها فرمولبندی میشوند، روشهای اجرای استراتژیهای مختلف نیز باید تعیین شود. شرکت باید در نظر داشته باشد که همزمان با اینکه استراتژیها ایجاد میشوند، چگونه آنها را عملی کند. برای نمونه، هنگامی که استراتژی منابع انسانی (که شامل آموزش کارکنان میشود) در حال شکلگیری است، باید مشخص شود که آموزشها چگونه و چه زمانی باید انجام گیرند و هزینهی آنها چگونه تأمین میشود.
ارزیابی استراتژی
ارزیابی استراتژی یعنی بررسی چگونگی اجرای استراتژی و همچنین نتایج آن، که شامل تعیین این موارد میشود:
- آیا ضربالاجلها قابل انجام هستند؟
- آیا گامها و روندهای اجرای آنها به درستی جواب میدهند؟
- آیا نتایج مورد انتظار به دست آمدهاند یا نه؟
اگر مشخص شود که ضربالاجلها انجامپذیر نیستند، روندها به خوبی جواب نمیدهند یا نتایج در راستای اهداف واقعی نیستند، آنگاه استراتژی باید اصلاح یا بازبینی شود.
هم مدیریت و هم کارکنان در ارزیابی استراتژی درگیر هستند. زیرا هر کدام از آنها میتواند استراتژی اجرایی را از دیدگاه متفاوتی مشاهده کنند. کارکنان ممکن است مشکلی را در گام خاصی از اجرای استراتژی تشخیص دهند که ممکن است مدیریت متوجه آن نشده باشد.
ارزیابی استراتژی باید شامل به چالش کشیدن استانداردها و جداول زمانیای شود که دستیافتنی باشند. اگر دستیابی به استانداردها و جداول زمانی غیرممکن باشد، آنگاه انتظارات غیرواقعی هستند و استراتژی قطعا شکست خواهد خورد.
نتیجهگیری
روند مدیریت استراتژیک یک روند مستمر است. همانطور که نتایج یا خروجیهای عملکرد تحقق مییابند، در هر سطحی از سازمان، اعضای سازمان مفاهیم را ارزیابی میکنند و در صورت نیاز، استراتژیها را اصلاح و تعدیل میکنند. به علاوه، همانطور که شرکت رشد و تغییر میکند، استراتژیهای موجود نیز تغییر خواهند کرد و استراتژیهای جدید ایجاد خواهند شد. همهی اینها بخشی از روند مستمر توسعهی کسبوکار در تلاش برای موفقیت و دستیابی به اهداف شرکت است.